درد دل

می دونم دلت شکسته می دونم غم تو دلت نشسته ، نمی خوام نمک بپاشم ، می خوام مرحمی برات شم ، ولی چیکار کنم که وقتی دلمو شکستی هیچکی برام مرحم نشد ، اگه می بینی نمی تونم مرحم خوبی برات باشم همش واسه اینه که کسی مرحمم نشد .
خسته شدم از این روزگار ، از این روزگار بی تو ، پس کی می آیی ؟ آخه تا کی باید منتظر باشم ؟ می دونم بر می گردی ، می دونم مال خودمی ، ولی چه کنم که دلم راضی به این جدایی نیست .
حرفای ناگفتنی برات خیلی دارم ولی بغضم نمی زاره دلم خالی شه .
بخدا من نمی دونستم غم چیه ؟ غصه چیه ؟ درد چیه ،؟ دوا کدومه ؟ تو یادم دادی درد چیه غصه کدومه
بخدا دریچه قلبمو به روی همه بستم آخه فقط می خوام تو، تو دلم باشی ، همه می گن اون دیگه مال تو نیست ، همه می گن دلش یه جای دیگه است ، می گن که اون لایق عشق تو نیست
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد