عاشقانه ها

از من پرسید منو بیشتر دوست داری یا زندگیت رو ؟ من گفتم زندگیم رو .اون هم ناراحت شد و

 

 برای همیشه از پیش من رفت. اما هیچ وقت نفهمید که اون خودش تمام زندگیم بوده !!!

 

 

برای من نوشته گذشته ها گذشته تمام قصه ها هوس بود  

برا او نوشتم برای تو هوس بود ولی برای من نفس بود 

کاشکی خبر نداشتی دیونه نگاتم

کاشکی صدای قلبت نبود صدای قلبم 

کاشکی نگفته بودم تا وقت جون دادن باهاتم  

نوشته هر چه بود تموم شد نوشتم عمر من حروم شد

نوشته رفته ای ز یادم نوشتم شمع رو به بادم 

نوشته در دلم هوس مرد نوشتم دل توی قفس مرد  

کاشکی نبسته بودم زندگیمو به چشمات

کاشکی نخورده بودم به سادگی فریب حرفات

 لعنت به من که آسون به یک نگات شکستم

به این دل دیونه راه گریزوساده بستم

 

 

 

    اکنون زمانه ای است که ما در یک روز چند بار عاشق می شویم .

    اکنون زمانه ای است که عشق را فقط در ویترین مغازه های کتاب فروشی میتوان دید.

اکنون زمانه ای است که عشق را به بها میتوان خرید.

زمانه ای که ما در آن هستیم یادمانه تکرارها دروغ ها بیوفایی ها و شکستن ها است.

زمانه ای که تکرار عادت است دروغ سنت است بی وفایی قانون است و شکستن مکتب

است.     در این زمانه ما به سادگی به دیگری به دروغ می گوییم دوستت دارم

جملات عاشقانه ی پوشالی را هی زیر لب تکرار می کنیم تا با ما باشد و باور کند.

سپس بعد از چند روز شمع و پروانه شدن و استفاده از آتش و خاموش کردن آن به آیین

بی وفایی روی می آوریم و او را در هم می شکنیم و به او می گوییم من عاشق تو

نبودم و دلم پیش دیگری است به همین سادگی به همین سادگی.

 

نظرات 1 + ارسال نظر
هلو جمعه 21 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 03:08 ب.ظ

زیباست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد