کسی آمد که حرف عشق را با ما زد

امروز این شعرو گذاشتم  چون یکی از شعرهایست که سرنوشت منو رقم زد (لطفا با نظراتتون یه حالی به این خاطره من بدین)
کسی آمد که حرف عشق را با ما زد
دل ترسوی ما هم دل به دریا زد
به یک دریای توفانی
دل ما رفته مهمانی
چه دور ساحلش
از دور پیدا نیست
یک عمری راه و در قدرت ما نیست
باید پارو نزد وا داد
باید دل رو به دریا داد
خودش میبردت هرجا دلش خواست
به هرجا برد بدون ساحل همونجاست
به امیدی که ساحل داره این دریا
به امیدی که آروم میشه تا فردا
به امیدی که این دریا فقط شاه ماهی داره
به عشقی که نمیبینی شباشو بی ستاره
دل ما رفته مهمانی

به یک دریای طوفانی
باید پارو نزد وا داد
باید دل رو به دریا داد
خودش میبردت هرجا دلش خواست
به هرجا برد بدون ساحل همونجاست

منم دل و به دریا زدم که........

نظرات 1 + ارسال نظر
دختری در ماه جمعه 2 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 07:41 ب.ظ http://ayda16.blogsky.com

و اینکه ممکنه غرقت کنه . تنها امید کافی نیست !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد