خواستگاری...........

در جلسه ی خواستگاری ،مادر داماد:ببخشید کبریت دارید؟ خانواده ی عروس:کبریت برای چی؟ پسرم میخواد سیگار بکشه خانواده عروس پس داماد سیگاریه ،مادر داماد : ،مادر داماد :آخه پسرم عادت داره بعد از اینکه مشروب میخوره سیگار میکشه ،خانواده عروس:پس داماد مشروبم میخوره!مادر داماد:بچه ام قمار بازی کرده و باخته واسه همین بهش مشروب دادیم تا از یادش بره،خانواده عروس:پس داماد قماربازم هست ،مادر داماد :نه بابا اینکار رو از تو زندان یاد گرفته،خانواده عروس:به به پس آقا داماد زندانم تشریف داشتن ،مادر داماد :بیچاره پسرم معتاد شد و بردنش زندان ،خانواده عروس :داماد معتادم بوده؟
،مادر داماد :همش تقصیر زن اولش بود که درکش نکرد،خانواده عروس :هان؟چی؟ زن اول؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!
نتیجه اخلاقی داستان:همیشه توی خواستگاری کبریت همراهتون باشه.

شکست یعنی...

گفتند: شکست یعنی تو یک انسان در هم شکسته ای! گفت: نه ! شکست یعنی من هنوز موفق نشده ام. گفتند شکست یعنی تو هیچ کاری نکرده ای. گفت نه! شکست یعنی من هنوز چیزی یاد نگرفته ام. گفتند : شکست یعنی تو یک آدم احمق بودی. گفت نه! شکست یعنی من به اندازه کافی جرات و جسارت نداشته ام. گفتند : شکست یعنی تو دیگر به آن نمی رسی. گفت نه! شکست یعنی می باید از راهی دیگر به سوی هدفم حرکت کنم. گفتند : شکست یعنی تو حقیر و نادان هستی گفت نه! شکست یعنی من هنوز کامل نیستم. گفتند: شکست یعنی تو زندگیت را تلف کردی. گفت نه! شکست یعنی من بهانه ای برای شروع کردن دارم. گفتند: شکست یعنی تو دیگر باید تسلیم شوی! گفت نه! شکست یعنی من باید بیشتر تلاش کنم.